۵ مهارتی که در میان همه مدیران نوآور جهان مشترک است
۵ مهارتی که در میان همه مدیران نوآور جهان مشترک است
نوآوری در جوامعی که مبتنی بر دانش هستند موضوع حیاتی است. رشد سازمانی، تولید محصولات جدید و توسعه روشهای جدید برای ارائه ارزش به مشتریان جزو ملزومات لاینفک سازمان های امروزی هستند. امروزه شرکتها در کشورهای توسعه یافته جهان سالان بیش از ۱۴۵ میلیارد دلار صرف واحدهای تحقیق و توسعه خود میکنند. با این حال با وجود اهمیت این موضوع هنوز نوآوری قطعه گم شده بسیاری از شرکتها و رهبرانی است که به دنبال بهترین کیفیت خدمات و محصولات هستند. در این مطلب با ۵ ویژگی مشترک مدیران نوآور جهان آشنا میشویم.
موسسه ایکس بی اینسایت اطلاعات بیش از ۵۰۰۰ شرکت را در سرتاسر جهان جمع آوری کرده است و به ۵ ویژگی مشترک دست یافته است که هر مدیری در هر جایگاهی که باشد میبایست این ویژگیها را دارا باشد تا بتوان او را مدیری نوآور توصیف کرد.
۱⃣ در مدیریت ریسک تبحر دارند.
مدیران نوآور ۲۵٪ بیشتر از بقیه مدیران در مدیریت ریسک تبحر دارند. مدیران نوآور جهان در مواجهه با تولید یک محصول جدید همواره تمامی وجوه موضوع را در نظر میگیرند و بعد وارد عمل میشوند. زمانی که سازمانها با ریسک مواجه میشود این قدرت را دارند که طوری برنامه ریزی کنند که کمترین میزان لطمه وارد شود. مدیران برای اینکه بتوانند رفتار بهتری در مدیریت ریسک از خود بروز دهند میبایست:
محدودیت زمانی در تصمیمگیریها قائل شوید تا بارها مجبور به تغییر تصمیمات خود نشوید.مسیر پیش روی ریسک سازمان را همچون برنامه استراتژیک سازمانی مستند کنید. صبر کنید و به نقاط منفی ریسک خود توجه کنید، اگر قادر به تحمل این شرایط هستید تحلیل و بررسی را کنار بگذارید و محکم تصمیم بگیرید.
۲⃣ نسبت به یادگیری کنجکاو هستند.
مدیران نوآور جهان عطش شدیدی در یادگیری موضوعات جدید دارند. آنها همواره در حال یادگیری هر آن چیزی هستند آنها را به اهداف سازمانشان نزدیکتر میکند. به روز نگه داشتن مهارتها و دانش در انها مزیت رقابتی بزرگی نسبت به رقبا ایجاد میکند. برای توسعه این مهارت موارد زیر را به خاطر داشته باشید:
مهارتها و دانش خود را ارزیابی کنید و از خود بپرسید که این مهارت چگونه میتواند به من در دستیابی به اهداف بلندمدت کمک کند؟ سپس مهارتهای لازم را شناسایی کنید و بیاموزید. در سازمان خود جریانی از دانش ایجاد کنید که همگان را تشویق به مطالعه میکند. برای توسعه فعالیتهای خود وقت بگذارید. در کلاسها و کارگاههای مختلف شرکت کنید.
۳⃣ با شهامت سازمان خود را رهبری میکنند
مدیران نوآور جهان سازمان خود را با اعتماد به نفس و قدرت رهبری میکنند. آنها رخدادهای سخت را به موقعیتهای بزرگ تبدیل میکنند و با شجاعت مسئولیت تصمیمات سختی که بر عهده گرفتهاند را میپذیرند. چنین مدیرانی توجه عموم را در جلسات همگانی به خود جذب میکنند و هیچوقت در مقابل تفاوتهای فکری گارد نمیگیرند و خوب گوش میدهند.
برای اینکه به مدیر شجاعتری تبدیل شوید پیشنهاد می کنیم:
در مواجهه با مشکلات و تصمیمگیری های سخت مسئولیت را بر عهده بگیرید، به راهحلهای جایگزین فکر کنید، متوجه ریسکها و میزان خطر آنها باشید و خود را برای عکسالعمل بقیه در مقابل تصمیم خود آماده کنید. به دنبال فرصتهایی باشید که در طی آن نقطه نظرات و احساسات خود را با تیم و اعضای شرکت خود به اشتراک بگذارید. تفاوت میان مدیریت با اعتماد بنفس و مدیریت با اجبار را دریابید. مدیریت صحیح با اعتماد بنفس در وضعیتی است که دیدگاه خود را به اشتراک میگذارید ولی اجبار نمیکنید. چنین مدیرانی به این دلیل موفق میشوند و تاثیرگذار هستند که حتی اگر سخنی برخلاف آنها بزند محترمانه با آن رفتار میکنند. ویژگیهای مثبت رهبران دیگر را به خوبی تحلیل و تمجید کنید.
۴⃣ در جستجوی فرصت هستند.
مدیران نوآور لجام مدیریت سازمان خود را خود به دست میگیرند. این مدیران موانع بالقوه را از قبل میبینند و برای آنها برنامه ریزی میکنند و قادرند مدتها با کمترین میزان حمایت به کار خود ادامه دهند و به سرعت مسیر خود را برای دستیبای به موقعیتهای جدید تغییر دهند.
اگر میخواهید مدیری باشید که علاقهمند به یافتن فرصتهای جدید در سازمان خود هستید باید:
مزیتهای تغییر وضعیت و شرایط جدید را ببینید. فرصتهای گذشتهای که از دست دادهاید را یادآوری کنید. این فرصتها چه ویژگی مشترکی با یکدیگر دارند؟ چه چیزی شما را از تصمیمگیری برای فرصتهای گذشته مرعوب میکرد؟به یاد داشته باشید که لازم نیست تمام تصمیمات را به تنهایی اتخاذ کنید. از کارمندان باتدبیر خود در این زمینه مشورت بگیرید.
۵ مهارتی که در میان همه مدیران نوآور جهان مشترک است (ادامه)
۵- دورنمای استراتژیک برای کسبوکار خود دارند
مدیران نوآور نسبت به دیگر مدیران دورنمای استراتژیک برای کسب و کار خود میبینند. آنها هرآنچیزیکه در صنعت متداول شده است را به خوبی بررسی میکنند و گامهای بعدی را بر اساس این دانستهها میچینند. آنها به خوبی کسبوکار خود را درک میکنند، وضعیت بازار را میفهمند و تهدیدهایی که کسبوکارشان با آن مواجه هستند را میشناسند. برای اینکه شما نیز چنین دورنمایی بدست اورید میبایست:
در کمیتههای مشترک میان صنایع مختلف حضور پیدا کنید. یک ارزیابی SWOT از دانش سازمان خود تهیه کنید تا هم این دانش را با رقبای خود مقایسه کنید و هم اینکه میزان دانش مورد نیاز برای دستیابی به اهداف استراتژیک را ارزیابی کرده باشید. افراد بیشتری از داخل سازمان در فرایند طراحی استراتژی دخیل کنید.
خلاصه ویژگیهای مدیران نوآور جهان
در نهایت داده های این تحقیقات به ما نشان میدهند که مدیران نوآور جهان در مقابل با ریسکها، آنها را پس نمیزنند بلکه مدیریتش میکنند. این دسته از مدیران به شدت کنجکاو و فرصتطلب هستند. مدیرانی که در تصمیمات خود بیشترین نوآوری را دارند به لحاظ شخصیتی افراد بسیار تاثیرگذار و اقناع کنندهای هستند که در تصمیمات خود اعتماد به نفس و شهامت بسیاری دارند.
منبع : مجله کسب و کار هاروارد
ما چگونه برنامهریزی و تصمیمگیری میکنیم؟
انسانها در زندگی اجتماعی خود همواره با دو پدیده ذاتاً متناقض مواجه بودهاند. این دو پدیده عبارتند از: خواستهها یا نیازهای نامحدود و منابع یا امکانات محدود. به همین منظور به ابزاری نیاز است تا بتوان بین این دو پدیده آشتی برقرار نمود. برنامهریزی ابزاری است که میتواند با اولویتبندی نیازها و استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود، بین این دو پدیده تعادل برقرار کند.
* برنامهریزی شامل تعیین اهداف و مقاصد سازمان، تعیین استراتژیها برای دستیابی به این اهداف و ایجاد سلسله مراتب جامع از برنامهها برای تلفیق و هماهنگی فعالیتهاست به عبارت دیگر، برنامهریزی هم با نتایج (چه کاری انجام شود) و هم راهها (چگونه انجام شود) سروکار دارد.
* برنامهریزی عبارتست از تعیین اهداف سازمانها و راههای دستیابی به آنها، برنامه یک نقشهای است که نحوه تخصیص منابع، برنامههای اجرایی و سایر فعالیتهای ضروری برای دستیابی به اهداف را روشن میسازد.
* برنامهریزی، غلبه بر عدم اطمینان از طریق تنظیم رشتههای عملی برای دستیابی به نتایج مشخص شده است.
اهداف برنامهریزی
به طور کلی میتوان اهداف برنامهریزی را در موارد ذیل بیان نمود:
برنامهریزی، کوشش هماهنگی را ایجاد میکند و به مدیران و کارکنان جهت میدهد. وقتی کارکنان میدانند که سازمان به کجا میرود و باید چه کمکی برای رسیدن به اهداف انجام دهند، آنها میتوانند فعالیتهایشان را هماهنگ کرده و با یکدیگر همکاری نموده و در تیمها فعالیت نمایند. بدون برنامهریزی، واحدها با اهداف متقاطع کار میکنند و سازمان از حرکت بسوی تحقق اهداف مؤثر باز خواهد ماند.برنامهریزی، مدیران را در نگاه به آینده یاری میدهد، تغییر را پیشبینی نموده، تأثیر واکنشهای مناسب را در نظر گرفته و عدم اطمینان را کاهش میدهد. برنامهریزی همچنین پیامدهای اقدامات مدیران را که ممکن است در واکنش به تغییر نشان دهند، روشن میسازد.برنامهریزی، هرز رفتن و «همپوشی» وظایف را کاهش میدهد. وقتی نتایج و راهها روشن باشد، عدم کارآیی آشکار میشود.برنامهریزی، اهداف و استانداردهایی را تعیین میکند که در کنترل مورد استفاده قرار میگیرد. در برنامهریزی، اهداف تعیین میشوند و در وظیفه کنترل، عملکرد واقعی با اهداف مقایسه میگردند و هر انحراف معنیداری شناسایی میشود و اقدام اصلاحی ضروری انجام میگیرد. بدون برنامهریزی راهی برای کنترل وجود ندارد.
سه سطح برنامهها
در یک تقسیمبندی کلی برنامهها را میتوان به سه سطح تقسیم نمود:
برنامههای استراتژیک با بلندمدتبرنامههای میانی یا میان مدتبرنامههای عملیاتی یا کوتاه مدت
ویژگیها سه سطح برنامهها
برای تبیین ویژگیهای این برنامهها، جدولی مقایسهای بوسیله «جان نایلور» تنظیم گردیده است.
برنامهریزی اثربخش زمانی تحقق مییابد که هماهنگی و ارتباط منطقی و مناسبی بین سطوح مختلف برنامهها ایجاد شود. این هماهنگی میتواند «از بالا به پایین» یا «از پایین به بالا» باشد. ارتباط و هماهنگی از بالا به پایین زمانی رخ میدهد که مدیران در هر سطح، خطوط راهنمایی را برای زیردستان خود روشن میسازند؛ ضمن آنکه این هماهنگی با سایر برنامهها، همچون بیانیههای اهداف یا ماموریت و دسترسی به منابع برای دستیابی به موفقیت صورت میگیرد. علاوه بر آن، یک زنجیره هدف- وسیله ایجاد میشود که هر سطح وسیلهای برای دستیابی به اهداف سطح بالاتر تلقی میشود. ارتباطات و هماهنگی از پایین به بالا نیز روشی است که مدیران اطلاعات را با توجه به ظرفیت و توانایی واحدهای سازمانی خود در تنظیم برنامهها مورد استفاده قرار میدهند.
جدول شماره ۱: سطوح مختلف برنامهریزی
سطوح
برنامهریزی
هدف برنامهریزی
مدیران برنامهریز
افق زمانی
برنامههای استراتژیکدستیابی به اهداف سازمان از طریق روابط بلندمدت بین سازمان و محیطش- دستیابی به منابع کلیدیمدیران کل و روسای واحدهایک تا ده سال یا بیش از ده سالبرنامههای میانیجهت دادن و تخصیص منابع در میان واحدهای اصلی و فرعی- شفاف نمودن اهداف و ایجاد هماهنگیمدیران میانی که یا بکدیگر و همچنین با تیمهای واحدشان کار میکنندشش ماه تا دو سالبرنامههای عملیاتیانجام وظایف با استفاده از منابع در دسترس برای کمک به اهداف واحد سازمانیمدیران واحد عملیاتی و سرپرستاناز چند ساعت تا یکسال
دو عنصر مهم برنامهریزی
با توجه به دیدگاههای ارائه شده، عناصر مختلفی را میتوان برای برنامهریزی بیان کرد که در این میان دو عنصر مهم در برنامهریزی از اهمیت بیشتری برخوردارند.
ما چگونه برنامهریزی و تصمیمگیری میکنیم؟ (ادامه)
* هدف:
هدف، خروجیهای (نتایج) مطلوب برای افراد، گروهها و کل سازمان است.
هدف، جهت کلی و معیارهای ارزیابی عملکرد کسبوکار را فراهم میکند.
* برنامهها:
مستنداتی که نحوه دسترسی به اهداف را به طور فهرستوار بیان میکنند. این که منابع به طور مطلوب تخصیص داده شوند و برنامهی زمانبندی شده برای انجام فعالیتها تدوین گردد.
سه مرحله برنامهریزی
در مجموع، فرایند برنامهریزی با توجه به عناصر بیان شده دارای سه مرحله به شرح زیر است:
۱- مأموریت سازمانی: بیانیهای کلی که فلسفههای وجودی کسبوکار را تشریح میکند و اهداف سازمان باید براساس آن بنا شود (عنوان هر سازمان بیانگر ماموریت هر سازمان است). بیانیه مأموریت مشخص میکند که محصولات و مشتریان چه هستند و چگونه شرکت یا سازمان مورد نظر از سایر رقبا یا سازمانها متمایز میشود.
۲- شکلدهی استراتژی: مدیران در این مرحله ضمن تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف سازمان و تهدیدات و فرصتهای محیطی، استراتژیهایی را مشخص میسازند که برای دستیابی به مأموریت تعیین شده مورد نیاز است.
۳. اجرای استراتژی: مدیران باید تصمیم بگیرند که چگونه منابع سازمان را بین گروهها و واحدهای مختلف سازمانی تخصیص دهند، به گونهای که از دستیابی به استراتژی موردنظر اطمینان حاصل شود.
براساس این مراحل سهگانه ابتدا بایستی مأموریت سازمان تدوین شود و سپس استراتژی متناسب با آن مشخص گردیده و با استفاده از تکنیکهای برنامهریزی، این استراتژیها به اجرا درآید.
مدیر در نقش یک برنامهریز بایستی اهداف سازمانی را تعریف نموده و استراتژیهای کلی برای دستیابی به این اهداف را مشخص کند و نهایتاً یک مجموعهای از برنامهها را برای تلفیق و هماهنگی فعالیتهای سازمانی به طور جامع ایجاد کند. بنابراین مدیران همواره باید نسبت به انتخاب گزینهها و برنامهها اقدام به تصمیمگیری نمایند. «درایور» و همکاران (۱۹۹۰۰ میلادی) استدلال نمودند که افراد دارای پنج سبک اساسی تصمیمگیری هستند. این سبکها عبارتند از: قاطع، سلسلهمراتبی، منعطف، ترکیبی و نظام یافته. «تاتوم» و همکارانش (۲۰۰۳ میلادی) سبکهای پنجگانه تصمیمگیری درایور و همکارانش را در قالب دو گروه تقسیمبندی نمودهاند:
۱- سبک تصمیمگیری محدود شده: تصمیمگیرنده تعداد منابع ورودی (گردآوری دادهها) و تعداد راهکارهای ممکن برای حل مشکل را در قالب مواردی محدود مورد ملاحظه قرار میدهد.
۲- سبک تصمیمگیری جامع: تصمیمگیرنده تلاشهایی میکند تا از منابع ورودی بسیار زیاد (منابع اطلاعاتی متنوع) تا حدی که امکان آن وجود داشته باشد، استفاده نماید؛ و طیف وسیعی از راهکارهای بالقوه برای حل مشکل را مورد توجه قرار دهد.
منبع: پژوهشنامه مدیریت