پیشنهاد مدرسان بازاریابی وتبلیغات:خلاق باشید ونترسید
شفقنا به نقل از گاردین نوشت: بخش رسانهی گاردین یازده روش مناسب برای بازاریابی و تبلیغات را از زبان چهار نفر از مدرسان این حوزه منتشر کرده است که در ادامه می خوانید :
استفن بارنِس؛ مدرس خلاقیت
بودجه به مثابه نخودسیاه : در بسیاری از موارد مسالهی بودجه در حقیقت مسالهای انحرافی است که ذهن شما را از به خرج دادن خلاقیت شدیداً دور میکند. موارد بسیاری وجود دارد که شما با پول کمتری که در اختیارتان میگذارند، میتوانید تصمیمات و راه حلهای بهتری اتخاذ کنید. پول کمتر گاهی اوقات شما را به سوی فکر کردن دربارهی راههای کوتاهتر و سریعتر سوق میدهد .
هوش یک کلید است : بالاخره هوش برای هر کاری لازم است؛ هیچ کاری هم نمیتوان کرد چرا که همه دنبال ذهن و هوش تازه میگردند. هوش به مثابه خون تازه در رگهای یک شرکت یا کمپانی است. این هوش برتر است که بقیهی ماها را به زانو درمیآورد؛ این خاصیت یک رقابت سالم در دنیای کنونی است .
جسیکا آشمن؛ انیماتور و مدیر
به ایدهها اطمینان کنید (بفهمید که ایدهی خوب وضع شما را بهتر میکند): باید به برخی ایدهها چه از خودتان و چه از دیگران- حتی از دونپایهترین ردهها- اطمینان کنید. چرا بسیاری از ایدهها این قدر سریع همهگیر میشوند؟ کلاً مشتریها دنبال این طور ایدهها هستند؛ چون بسیار محکم و استادانهاند .
لزوماً یک چیز بزرگتر، بهتر نیست : فکر نکنید حتماً باید پروژههای بزرگ بگیرید، فکر نکنید لزوماً و از ابتدا – یا حتی در اوج کاری خود- باید با شرکت بزرگ و معتبر کار کنید. بهترین کارهای خود من برای شرکتهای بسیار کوچک است؛ چرا که این شرکتها در برابر ایدههای شما با آغوش باز برخورد میکنند و هرچه میگویید رد نمیکنند. درست است که میزان بودجه نیز مهم است اما این طور مشتریها جلوی خلاقیت ذهن شما را کمتر میگیرند.
دیوید هریس: مشاور خلاقیت
ریسک چیز بدی نیست : ما جامعهای هستیم که شکست را به سختی مجازات میکنیم به همین دلیل همه از ریسک کردن متنفر شدهاند. نباید از ریسک کردن هراس داشت چرا که ریسک باعث بروز خلاقیتها میشود. اصلاً تعریف خود خلاقیت چیزی جدای از ریسک کردن نیست. ایجاد ایدههای نو خود نوعی ریسک است .
مشتریها باید قدر خلاقیت را بدانند و بهای آن را بپردازند : کلاً مشتریها عاشق ایدههای نو و خلاقانه هستند تا بتوانند مشکلات خود را با آنها حل کنند اما وقتی پای پول دادن وسط میرسد دیگر از آن شور و شوق خبری نیست! اصولاً آنها برای حل گرفتاریهای خود به نیمکره راست مغز افراد باهوش و خلاق نیاز دارند اما برای خرج کردن از نیمکرهی چپ مغز خود هیچ استفادهای نمیکنند! شرکتهایی هم هستند که از پول خرج کردن برای باروری ایدههای افراد خود ابا دارند؛ همهی این موانع باعث عدم تحقق فرصتهای مناسب برای افراد و شرکتها میشود .
نیمکرهی چپ مغز؛ نیم کره راست مغز : من فکر میکنم تفکر خلاقانه مسالهای است که باید در همهی زمینهها و سطوح تبلیغ شده و گسترش یابد. اما واقعیت این است که تحقیقات نورولوژیستها بخصوص دکتر سوزان گرین فیلد نشان میدهد که فقط یک نفر از هر پنج نفر آن قابلیت لازم را دارند تا بتوانند تصمیمات خلاقانه و بکر بگیرند. اما باز هم یک مشکل وجود دارد و آن این است که فروختن و عرضهی این تفکرات خلاقانه نیز مشکل است. البته سیستمهای آموزشی ما هم خیلی مشکل دارد. «سر کن رابینسون» در تحقیقات خود با نام «چه طور مدارس خلاقیت فرزندان ما را نابود میکنند» میگوید اصولاً سیستم آموزشی ما حول محور موضوعاتی میچرخد که خلاقیت را نابود میکند؛ موضوعاتی که به جای تمرکز روی نیم کرهی راست مغز، روی نیم کرهی چپ متمرکز میشود. سر رابینسون میگوید به طور کلی ایدههای بزرگ ارزشمند هستند اما فروش آنها به افرادی که فقط به منفعت فکر میکنند، دشوار است .
حضور ذهنهای خلاق در شرکتهای ترسو : خیلی سخت است یک فرد پر ایده و خلاق در شرکت یا کمپانی باشد که از ریسک واهمه دارد. مثل این میماند که شما روی یک ردیف تخم مرغ قدم بر میدارید. از یک سمت مشتری فکر میکند شما فکرتان را گران حساب میکنید و از سوی دیگر شرکتتان دنبال سود بیشتر است. حالا شما میمانید با فکری که بر زمین مانده و پولی که از بین رفته است و شرکتهایی که میتوانستید با استقلال و ریسک بیشتری برایشان کار کنید. مشکل کار کردن برای این طور شرکتها این است که فکر خلاقانه را به سختی قبول میکنند چون نمیتوانند ریسک کنند و به دنبال سود خود هستند .
اصلاً خلاقیت چیست؟ خلاقیت تجربه و کشف موضوعات جدید است و این در حالی است که شکست در هر کاری وجود دارد. مهم این است که احتمال شکست را قبول و با شجاعت از یک ایدهی خوب حمایت کنید. اما متاسفانه این چیزی نیست که اکثر کمپانیها آن را داشته باشند .
به چیزهای قدیمی هم فکر کنید : اخیراً مطلبی میخواندم که در آن نوشته بود فروش رواننویس و کاغذهای لوکس (و شاید از نگاه بعضیها از مد افتاده، آن هم در دنیایی که تایپ حرف اول را میزند) به شدت رونق گرفته است؛ اصلاً انتظار چنین چیزی را نداشتم. همیشه در نگاه ما این چیزهای «جدید و نو» هستند که فروختنی میآیند، بهتر نیست بعضی «فکرها و حتی کالاهای قدیمی» را هم دوباره عرضه کنیم؟
نیک تیبات: کارشناس بازاریابی
چندوجهی فکر کنید : برای فروش برند یا محصول خود فقط به بحث فروختن فکر نکنید. یک بازی یا سرگرمی یا حتی یک مسابقه را چاشنی برنامهی فروش خود بکنید. حتماً لازم نسیت برای اغوای مشتری قرعهکشی بگذارید. بحث چاشنی فروش هیچ ربطی به میزان بودجهی شما هم ندارد؛ فقط به میزان خلاقیت و نوآوری شما بستگی دارد .
به عنوان مثال شرکت «فورسمن و بادنفورس» اخیراً برای شرکت سوئدی «آهلن »[۱] مسابقهای طراحی کرده که شاید خیلی جدید نباشد، اما جذاب است. نام این مسابقه عکس بگیر و ببر است. در این مسابقه شما از محصولات خرده فروشی و سایر اجناس این شرکت در هر کجای سوئد یا دنیا، عکس میگیرید و با ارسال آن به ایمیل شرکت یا اشتراکگذاری آن در شبکهی اینستاگرام برندهی محصولات این شرکت میشوید. این در حقیقت به بازی گرفتن مشتری از نوع مثبت آن است که هم باعث مشارکت او و هم موجب فروش شما میشود .
هر چیز جدیدی لزوماً بهتر نیست : همیشه بین تکرار کارهای گذشته و تازه کردن و گسترش برنامههای قبلی تفاوت وجود دارد. بدین معنی که هر فکر جدیدی لزوماً بهترین فکر نیست. شما میتوانید افکار و ایدههای گذشتهی خود را کمی به روز رسانی کنید، آنها را چکشکاری و دوباره عرضه کنید. آن وقت میبینید که جواب میدهد. مهم این است که راههای جدیدی برای انتقال پیام خود پیدا کنید؛ هر چند پایههای آن قدیمی باشد
.
۱] – شرکت سوئدی ahlen فعال در زمینه فروشگاه های زنجیره ای و خرده فروشی
منبع: گاردین- ترجمه از محمود بدرلو