مدیریت استراتژیک و ضرورت آن برای اصناف
سازمانها اعم از دولتی، غیر دولتی، غیر انتفاعی، صنفی و تشکلها از جلوه های اصلی اجتماع کنونی اند و مدیریت، مهمترین عامل در حیات، رشد، بالندگی و یا مرگ سازمانها محسوب میشود و مدیران نیز روند حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب را هدایت میکنند و در هر لحظه برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپو هستند.
زمان گذشته با تمام اهمیت و آموختنی هایش و با تمام تأثیری که میتواند بر آینده داشته باشد، اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری نمیتواند آن را دیگر بار به گونه ای متفاوت بیافریند، ولی آینده در راه است و قسمت مهمی از آن به آنچه امروز میگذرد مربوط است.
به دلیل ماهیت بهم پیوسته جهان، تغییرات محیطی و سـازمانی بر هم اثر میگذارنـد و تشـدید هم میشـوند؛ به طـوری کـه میتوان گفت تغییر در هر بخش، منجر به بروز تغییر در سایر بخشها میشود و این بهم پیوستگی و اثر متقابل را بیش از همه میتوان در کمرنگ شدن سه مرز مهم زیر ملاحظه کرد:
۱- کمرنگ شدن مرز میان حوزه های داخلی و بین المللی
۲- کمرنگ شدن مرز میان حوزه های مختلف سیاست گذاری
۳- کمرنگ شدن مرز میان بخشهای عمومی، خصوصی و غیر انتفاعی
کمرنگ شدن و یا حذف این مرزها، بدان معناست که در جهان کنونی هیچ سازمان یا مؤسسه و یا نهاد اجتماعی مسئولیت یک فعالیت را بر عهده نخواهد داشت؛ و در عین حال نمیتواند منکر نقش تأثیرگذار خود بر روی عناصر فعال جامعه باشد.
این ابهام فزاینده، سازمانهای دولتی، غیردولتی و نهادهـای اجتمـاعی و از جملـه اتاق اصناف و اتحـادیه های صنفی را وادار میسازد تا برخلاف گذشته تفکر، عمل و یادگیری خود را استراتژیک کنند و از سوی دیگر داشتن نقشه راه، یعنی دانستن وضعیت حال و هدف گذاری برای آینده و دانستن راه رسیدن به آن آینده، به طور مشخص از اصول اولیه هر سازمانی است که تحقق این مهم از طریق پیاده سازی مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک در سازمان میسر است.
تعریف مدیریت راهبردی (Strategic Management)
در خصوص مدیریت استراتژیک تعاریف متنوعی وجود دارد که ما در این مقاله به این تعریف بسنده میکنیم:
هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه که سازمان را قادر میسازد به هدف های بلند مدت خود دست یابد مدیریت راهبردی و یا استراتژیک گفته میشود و این نوع مدیریت با استفاده از جدیدترین تحقیقات، تجربیات و تجزیه و تحلیلهای موردی توانسته است زمینه را برای تقویت بینش، دانش و مهارتهای مناسب برای رویارویی با دنیای امروز که با شتابی متفاوت از گذشته درحال تغییر است، فراهم آورد.
تعریف برنامه ریزی راهبردی (Strategic Planning)
مطابق با تعاریف «السن و ادی» (۱۹۸۲، ص۴) برنامه ریزی استراتژیک عبارت است از«تلاشی نظام مند، به منظور اخذ تصمیمات و انجام فعالیتهای بنیادی که به شکل دهی ماهیت، چگونگی و چرایی اقدامـات سـازمان میپـردازد». درحالت ایدهآل، برنامه ریزی استراتژیک نیازمند گردآوری اطلاعات وسیع و اثربخش، تعریف مأموریت سازمان و همچنین موضوعات راهبردی و در نهایت بررسی دقیق راهکارهای مختلف برای دستیابی به اهداف سازمانی و نتایج آتی تصمیمات کنونی است.
برنامه ریزی استراتژیک میتواند ارتباطات سازمانی را تسهیل کرده و مشارکت کارکنان را افزایش دهد و ارزشها و نظرات ناهمگون آنها را تعدیل کند؛ تصمیمگیری تحلیلی و خردمندانه را پرورش داده و عملگرایی و مسئولیت پذیری را ترویج نماید. همچنین برنامه ریزی استراتژیک در حالت ایده آل میتواند باعث تقویت پندار و یا تعهد شود که بنا به گفته روانشناس مشهور، توماس مور، برای حل معمای زندگی شخصی ضروری است.
اما سئوال اصلی این است که چرا سازمانها از فرآیند برنامه ریزی استراتژیک استفاده میکنند؟
بر اساس نظریه «مارک مور»، هدف نهایی برنامه ریزی استراتژیک در جهان، کمک به سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی به منظور ایجاد ارزش عمومی است. ایجاد ارزش عمومی به معنای سرمایه گذاری، تدوین خط مشی و برنامه، اجرای آنها، ارائه خدمات و ایجاد زیرساختهای فیزیکی، تکنولوژیکی و اجتماعی است که از طریق آنها، انتظارات جامعه ارتقاء مییابد. از این گذشته، برنامه ریزی استراتژیک در تمامی کشورها درصدد است به مدیران، سازمانهای درگیر و ذی نفعان کمک کند تا اهداف نهایی خود را دنبال کرده و یا به بیان دیگر ارزش اجتماعی خلق کنند.
اولین و شاید مهمترین مزیت برنامه ریزی استراتژیک ترویج تفکر، عمل و یادگیری استراتژیک از طریق گفتگوی استراتژیک میان عوامل کلیدی میباشد. ترویج تفکر، عمل و یادگیری استراتژیک از مسیر جمع آوری نظام مند اطلاعات محیط داخلی و خارجی سـازمان و انتظارات ذی نفعان کلیدی، بررسیهای دقیق در خصوص دلایل موفقیت و شکست سازمان، شفاف سازی جهت حرکت آینده، تعیین اولویتهای اجرایی و در نهایت توجه به مدیریت دانش و مهارت، گذر میکند. به بیان دیگر، برنامه ریزی استراتژیک میتواند به سازماندهی و مدیریت تحول کمک مؤثری بنماید و حاصل این کمک، حفظ عملکرد سازمان درکنار اعمال تغییراتی مناسب است.
مزیت دوم، بهبود کیفیت تصمیمگیری است. برنانمه ریزی استراتژیک مباحث حیاتی و چالشهای پیش روی سازمان را در مرکز توجه قرار داده و به تصمیم گیران کلیدی کمک میکند تا اقدامات مناسب را شناسایی کنند. این امر آنها را قادر میسازد که تصمیمات سازمانی را با توجه به تبعات احتمالی آن در آینده اتخاذ کنند.
همچنین به تصمیم گیران کلیدی کمک میکند تا در تصمیمات خود پیوستگی منطقی را حفظ کرده و اجرای تصمیمات را در میان زیرمجموعه های مختلف هماهنگ نمایند و حداکثر مصلحت اندیشی در کلیه تصمیمات سازمانی اعمال شود و جهت – گیریها و مقاصد راهبردی خود را معین و ارتباط آنها را با یکدیگر مشخص سازند که در نهایت اجرایی شدن برنامه های راهبردی را نیز به ارمغان میآورند.
مزیت سوم بکارگیری برنامه ریزی استراتژیک، افزایش اثر بخشی سـازمان است که از دو مزیت اشاره شده ناشی میشود. سازمانهـایی که برنامه ریزی استراتژیک را بکار میبرنـد، موضوعات استراتژیک سـازمانی را روشن سـاخته و بر آن نظـارت میکنند؛ همچنین بـه تقاضاهـا و فشارهـای داخل و خارج سـازمان (شامل مسئولیتهای سـازمان) به صورت منطقی پاسـخ میدهند و به شیوهای کارآمد با شرایط محیطی تغییر مییابند.
بدیهی است سازمان هایی که به خوبی مدیریت میشوند بسیار پاسخگوتر، خلاقتر و اثربخشتر هستند. به عبارت دیگر، مدیریت مطلوب، فرآیندی است که منابع را به منظور افزایش اثربخشی به سوی نیازهای حیاتی سازمان و ایجاد ارزش عمومی هدایت میکند.
بر اساس نظر «مایکل پورتر» ، در سازمانها، رابطه میان ورودی، فرآیند و خروجی در قالب یک زنجیره ارزش توصیف میشود و چنانچه، باعث تولید ارزش نشود، سازمان در معرض فنا قـرار خواهدگرفت. در مورد سازمانهـای غیردولتی و غیـر انتفاعی میتوان گفت زنجیره ارزش باید با ایجاد هزینه ای منطقی به تولید ارزش عمومی منجر شود، در غیر این صورت کارکرد خود را از دست میدهند.
چهارم اینکه، فراتر از کارایی سازمانی، برنامه ریزی استراتژیکی میتواند تأثیر مضاعفی بر سیستمهای اجتماعی بزرگتر بوجود آورد. بیشتر مشکلاتی که امروز در بخشهای غیردولتی و غیرانتفاعی با آن روبرو هستیم مربوط به فعالیتهایی است که فراتر از حوزه مسئولیتهای یک سازمان میباشد. برنامه ریزی استراتژیک میتواند به سازمانها کمک کند تا محیط وسیعتری را در نظر بگیرند و درنتیجه بتوانند از طریق جلب مشارکت سایر سازمانها و زیرمجموعه ها، محیط بهتری را بوجود آورند که احتمالاً نتیجه این تلاش طراحی سازمانی موزون است که سرمایه فکری، انسانی و اجتماعی را در هر سطح سازمانی و اجتماعی بهبود میبخشد.
برنامه ریزی استراتژیک میتواند به افراد درگیر در کار سود برساند و باعث شود سیاستگذاران و تصمیمگیران کلیدی در انجام وظایف و مسئولیتهای خود به صورت گروهی موفقیت بیشتری کسب کنند.
خلاصه اینکه، برنامه ریزی استراتژیک در بهترین حالت بایستی یک فعالیت هوشمندانه فرض شود که «بارداچ» درکتاب خود بدینگونه از آن یاد میکنند؛ برنامـه ریزی اسـتراتژیک «روش تعامل با شـرایط معطوف به تولید نتیجـه و ناظر بر اسـتفاده از فرصتهای پنهان برای ایجاد ارزش است».
برنامه ریزی استراتژیک یک ابزار مقرون به صرفه در ارائه ایده های مفید در حوزه های استراتژیک و سنجش شیوه سازماندهی و حفظ ائتلاف های مورد نیاز به منظور پیاده سازی این ایده هاست که لازمه اثربخش بودن این فرآیند، حمایت تعدادکافی از تصمیم گیرندگان کلیدی و برنامه ریزان و بکارگیری آگاهانه از آن خواهد بود.
همانطوری که رؤسای مجامع و اعضای هیأت مدیره های مجامع امور صنفی تولیدی و توزیعی و اتحادیه های صنفی و همچنین دست اندرکاران و تأثیرگذاران میدانند اصناف در سال جدید با شرایطی متفاوت از گذشته و با تحولات ساختاری و همین طور فرصتهای جدیدی روبرو هستند که شایسته است آنها را برشماریم:
۱- سال ۹۳ سالی است کـه توسط مقام معظم رهبری، سـال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهانی نامگذاری شده است.
همچنین ایشان بر بهبود فضای کسب وکار در این سال تأکید کردند و همواره بر نقش و جایگاه ویژه اصناف در پیشبرد مؤلفه مهم و استراتژیک اقتصاد کشور صحه گذاشته اند.
۲- پس از گذشت حدود ۸ ماه و با ورود به سال جدید، دولت تدبیر و امید به طور کامل استقرار یافته و تیم همکاران خود را نیز شناخته است. دولتی که همـواره بر سه مؤلفه اعتدال، تدبیر و امید تأکیدکرده است و مصمم است نهادهای غیردولتی، غیرانتفاعی و صنفی را در تصمیم سازیها و پیشبرد امور به خصوص امـور اقتصادی مشارکت دهد و آنها را به عنوان بازیگران تأثیرگذار و کلیدی به رسمیت بشناسد.
۳- وفق مصوبه سال گذشته مجلس شورای اسلامی، با تجمیع شدن مجامع امور صنفی صنوف تولیدی و خدمات فنی با صنوف توزیعی، اتاق اصناف تهران و شهرستانها و به تبع آن اتاق اصناف ایران در آینده نزدیک شکل خواهندگرفت و درچند روز آینده نیز اعضای هیأت مدیره ها و رؤسای آن نیز توسط رؤسای اتحادیه های صنوف مختلف انتخاب خواهند شد.
در نتیجه با تحقق این امرف اصناف با شیوه ای جدید و یکپارچه ای اداره خواهند شد که آنرا به فال نیک میگیریم.
حال با توجه به شرایط و فرصتهای جدید بوجود آمده، امید است که هیأت مدیره های اتاق اصناف ایران و تهران و به تبع آن اتحادیه های صنفی نسبت به تدوین و پیاده سازی مدیریت و برنامه ریزی راهبردی (استراتژیک) عزم خود را جزم کنند تا بتوانند جایگاه اصناف را به جایگاه حقیقی و تأثیرگذار خود برسانند.
همانطوری که در مطالب علمی پیشین اشاره شد امروزه، مدیریت استراتژیک به عنوان یک رویکرد نوین در عرصه مدیریت، در همه سازمانها – اعم از صنفی، انتفاعی، غیرانتفاعی و دولتی – کاربرد دارد و تأکید شد ترسیم دورنما در محیط مربوطه و نگاه دراز مدت، به علاوه مقایسه سازمان با سازمانهای مشابه نیز جزو ویژگیهای این رویکرد مدیریتی است. به همین دلیل است که گفته میشود نه تنها دولتها، بلکه اتاق های اصناف، اتحادیه های صنفی و سازمانهای غیردولتی و غیرانتفاعی نیز نیازمند بکارگیری مدلهای استراتژی هستند و از این قاعده جدا نیستند.
اگرچه در مقایسه با اتاقهای اصناف، اتحادیه ها، سازمانهای صنفی با ابعاد کوچکتر و تأثیرگذاری کمتری هستند که صاحبان حرفه و صنوف به منظور دفاع جمعی از منافع حرفه و صنف خود آن را تشکیل دادند و فعالیت انتفاعی – نظیر تولید و ارایه خدمت در قبال مزد – ندارند، اما از منافع جمعی اعضای خود دفاع میکنند و انجام رایزنی با نهادهای دولتی، فعالیتهای آموزشی و مهارت آموزی و حل اختلافات از جمله محورهای چنین سازمانهایی است.
برنامه ریزی اسـتراتژیک یک ابزار مقرون به صرفه در ارائه ایده هـای مفید در حوزه های استراتژیک و سنجش شیوه سازماندهی و حفط ائتلافهای مورد نیاز به منظور پیاده سازی این ایده هاست که لازمه اثربخش بودن این فرآیند، حمایت تعداد کافی از تصمیم گیرندگان کلیدی و برنامه ریزان و بکارگیری آگاهانه از آن خواهد بود.
اما طبیعی است که تدوین برنامه ریزی استراتژیک به این سازمانها نیز کمک می کند تا ضمن تحکیم قانونمندی در محیط رقابتی صنف و حرفه خود، نحوه ارتباط با سازمانهای موجود در محیط صنعت مربوطه را تنظیم و با تبیین مأموریتها و چشم انداز آینده در یک رویکرد درازمدت موقعیت حرفه و صنف خود را ارتقاء بخشند و در دنیای پرتلاطم و پیچیده کنونی امکان حفظ و توسعه زمینه فعالیت اعضای خود را فراهم سازند.
ظهور سریع و مستمر حرفه های جدید متناسب با تحولات تکنولوژیک دنیای جدید، اینگونه سازمانها را ملزم میسازد که برای بقای خود با یک دید بلنـد مدت و رقابتی به ماندگاری و رشـد واحدهای صنفی عضـو انجمن و اتحـادیه خـود بپردازند کـه نمونه های زیادی را در این رابطه میتوان برشمرد.
چه حرفه ها و صنوفی که به دلیل بی توجهی به تغییرات محیطی مورد تهدید قرار گرفته، و چه حرفه ها و صنوفی که تازه متولد میشوند. به عنوان مثال بقالی ها و سوپرمارکتی های قدیم به طور جدی خود را در یک رقابت سنگی با فروشگاههای زنجیره ای میبینند. چه باید کرد؟ در چنین وضعیتی برای اعضای این صنف – خواه مغازه های کوچک و خواه فروشگاههای بزرگ – صرفاً در قالب یک طرح دراز مدت امکان رقابت وجود خواهد داشت. مسأله ای که به طور انفرادی از عهده اینها – مخصوصاً واحدهای صنفی کوچک – بر نمیآید.
همچنین در حوزه صنعت چاپ میتوان به ظهور چاپ دیجیتال و نشر رومیزی در فضای رقابتی امروزه اشاره کرد که هم حرفه لیتوگرافان و هم چاپخانه های کوچک را با چالش روبرو ساخته است.
علاوه براین بکارگیری برنامه ریزی استراتژیک نه تنها موجب افزایش میزان اثربخشی وکارآمدی سازمانهای صنفی و توانمندی آنان برای مقابله با چالشهای پیش رو و ایجاد ارزش عمومی و امکان دستیابی به مقاصد و اهداف راهبردی شان میشود، بلکه سازمانهای صنفی میتوانند از مزیتهای ترویج تفکر، عمل و یادگیری استراتژیک، بهبود کیفیت تصمیم گیری، تأثیرگذاری مضاعف بر سیستمهای اجتماعی بزرگتر و بکارگیری یک فعالیت هوشمندانه بهره جویند.
در پایان این نتیجه بدست میآید که امروزه تدوین و پیاده سازی یک مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک توسط اتاق اصناف ایران، تهران، شهرستانها و به تبع آن اتحادیه های صنفی نه تنها یک نیاز بلکه یک ضرورت اجتناب ناپذیر به شمار میرود.