آموزش لهجه اصفهانی
لهجه اصفهانی یکی از لهجههای زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجهای از فارسی استاندارد (معیار) است که با آن تفاوتهای آوایی، واژگانی و گهگاه ساختواژهای دارد. تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجههای زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژهها میباشد، و هم در آهنگ ادای جملهها است. در لهجهی اصفهانی، واژههایی نیز بکار میرود که در دیگر لهجهها کمتر بکار میروند و یا فراموش شدهاند.
آموزش دستور زبان اصفهانی
۱- مضاف و موصوف همیشه «ی» میگیرد
مثال:
درِ باغ —» دری باغ
گل قشنگ —» گلی قشنگ
آدم خوب —» آدمی خُب
۲- «د» ما قبل ساکن قلب به «ت» میشود
مثال:
پراید —» پرایت
آرد —» آرت
کارد —» کارت
دختر —» دُختر
۳- واو ساکن آخر کلمه قلب به «ب» میشود
مثال:
گاو —» گاب
۴-اصولاً در هر کجا که فتحه قشنگ باشد کسره بکار میرود و هر کجا که کسره کلمه را زیبا میکند فتحه بکار میرود!
مثال برای فتحه:
اَز —» اِز
قفَس —» قفِس
اَزَش —» اِزِش
بِزَن —» بِزِن
مثال برای کسره:
اِمروز —» اَمروز
جمعِه —» جمعَه
سِفید —» سَفید (سیفید)
حِیفِ —» حَیف
فِشار —» فَشار
۵- صدای « اُ » هیچ جایگاهی نداشته و به «او» تبدیل میشود.
مثال:
شما —» شوما
کجا —» کوجا
چادر —» چادور
نکته: در مورد کلمه «پس»؛ اغلب “س” آن حذف میشود.
کجایین پس ؟ —» کوجاین پَ ؟
پس تو کجایی ؟ —» پَ تو کوجای ؟
پس کجایید؟ —» پَ کوجایْن؟
پس چرا نمیآیی؟ —» پَ چرا نیمییَیْ؟
۶- حرف «و» در قالب حرف ربطی به «آ» تبدیل میشود
مثال:
من و تو و حسن —» منا تو آ حسن
۷- اصولا خود « آ » به عنوان یک حرف ربط به کار میرود
مثال:
من هسم، آ بابامم حسن
گل و بلبل و سنبل —» گلا بلبلا سنبل
خوبی و بدی —» خُبیا بدی
شیرین و فرهاد —» شیرینا فرهاد
* درضمن حرف « آ » به معنای «به علاوه» هم به کار میرود
مثال:
۵+۴+۳ —» ۵ آ ۴ آ ۳
۸- حرف « ه » در لهجه اصفهانی حذف شده!
مثال:
بچهها —» بِچا
گربهها —» گربا
میجهد —» میجد
تبصره۱: حرف «ه» در آخر افعال به «د» ساکن بدل میشود.
مثال:
بره —» برد
بشه —» بشد
تبصره۲: «ه» (جایی که به معنای «است» بکار رود) به «ی» تبدیل میشود:
بهتر —» بیتِرِس
سر راهی —» سری رایِس
* مواقعی که «ه» به «ش» تبدیل میشود:
مثال:
بهش میگم —» بشش میگم
* مواقعی که « ه » به « و » بدل میشود.
مثال:
ما هم میآییم —» ما وَم میَیم
نکته: به غیر اول شخص مفرد حروف « خوا » به « خ » تبدیل میشود
مثال:
میخواهی —» میخَی
۹- در برخی افعال حرف « ی » به « اوی » تبدیل میشود!
مثال:
میشنوی —» میشنُوی
میگی —» میگوی
۱۰- اگر حرف اول کلمه «ب» یا «ن» باشد و حرف سوم « ی »، یک « ی » بعد از « ب » یا « ن » اضافه میشود
مثال:
بگیر —» بیگیر
بشین —» بیشین
بریز —» بیریز
ببین —» بیبین
۱۱- «و» ما قبل «ی» به «ف»
مثال :
دیوار —> دیفال
تبصره : در لهجههای سوپر اصفهانی «د» به «ز» تبدیل میشود
مثال:
گنبد —> گنبِز
۱۲- گاهی برای تاکید بر انجام کاری از دِ استفاده میشود:
دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ پَ چرا نیمیای؟
دِ جَل باش دِ
نکته: نوع دیگر تاکید امر، با افزودن یا به کارواژه امر، ایجاد میشود:
بُخوریا، بسونیا، بوگویا
۱۳- شناسهٔ واژه دوم جمع، در بیشتر موارد ” این in” است
رفتید —> رَفدین
گفتید —> گفدین
میرَوید —> میرین
میگویید —> میگویْن miguːyn
۱۴- گاهی حرف «ر» تبدیل به «ل» میشود.
بلگ —> برگ
قیل —> قیر
مالمالی —> مارمولک.
۱۵- در برخی موارد حرف «ژ» به «ج» تبدیل میشود.
مثال:
ماساژ —> ماساج
پاساژ —> پاساج
برخی نسبتهای فامیلی:
بُسوره: پدر زن یا پدر شوهر
خارسو: مادر شوهر یا مادر زن.
همریش: باجناق
یاد: جاری. نسبت همسر دو برادر
چند اسم با تلفظ اصفهانی:
مُژدوا: مجتبی
حَسِجّلال: حاج سید جلال (قاعده ادغام بنیادی).
حَج مَن باقر: حاج محمد باقر
حَج مَن دَسن: حاج محمد حسن
حَبّاد: حبیب آباد. مکانی نزدیک اصفهان. قاعده اضمحلال ۵ حرف در یک تشدید
چند لغت و اصطلاح اصفهانی
چُماله: مُچاله تهرونی
آونگون: آویزون
بولونی: خمره. گاهی جهت ابراز محبت به دیگران هم به کار میزود. مثال: بولونی پَ کوجای پَ؟ (معادل عبارت”پس کجایی عزیزم؟”).
بلکی: شاید
چرکوندِی: همان چرک و کثیف است که بار تنفری زیادتری دارد. مثال: دِ آره دِ جونم مرگ شده با یه زا لباسی چرکوندی اومِده بود.
دَمادولا: نزدیکیها. مثال: لباسا من کوجاس؟ -همین دمادولاس
چوری: جوجه
ورمالید: رفت. مثال: چوریا ورمالیدن تو سیبه. یعنی جوجهها داخل بنبست رفتند. مثال: وَرپِریده پاچاشا ورمالیدس. یه اصطلاحیه در مورد شلوارای برمودا
مادی: جوی آب. در اصفهان مواقعی که از واژه مادی استفاده نمیشود از واژه «جوق» یا «جوقچی» استفاده میشود.
سَکاسینه: سر و سینه با هم. سکا سینِم گرفتس.
سَکاصورت: صورت
ناقولوسی: نای و یا همان خرخره. مثال: اتوبوسِ تا تو ناقولوسیش پر کردس.
سمسوری: طالبی
بُندرتخت: پا تختی (مراسم روز عروسی)
چِمچِمال: آماده لبریز شدن ، پُر.
مثال: هوا چمچمالس: آماده بارش.
طرف چمچمالس: مظطرب و آماده طغیان
دلم انقلابِس: همون تو دلم چمچماله یا وضعیت مزاجیم خوب نیست.
دلمالِش: یه نوع خاصی از حالات نامساعد مزاجی
یه زا: یه مشت، یک عده . مثال: یه زا آدمی بی معنی
گوترِی: بدون نظم
الحدگی: از روی عمد (alhadeghi)
توتولی: زگیل.
آکله: خوره. مثال: اِلای آکِله بیگیری: یعنی الهی مرض خوره بگیری.
پُکیدن: ترکیدن. مثال: الای بُپُکی: الهی بترکی (معمولا به شخص گفته میشود که پرخوری کرده باشد)
جَخ: تازه مثال: من جَخ رسیدم (که در بعضی موارد با هم بکار میرود —> من جَخ تازه رسیدم )
کلمه سیزده که “سینزَ ” تلفظ می شود و نوزده که “نونزَ ” و دوازده که “دوازَ” خوانده میشود.
فعل «اِسِدم» به معنای «گرفتم» (ستاندن). صرف آن به شرح زیر است:
اِسِدم – اِسِدی – اِسِد -اِسِدیم – اِسِدید – اِسِدند
جل باش: “عجله کن” (زود باش) که (ع) و (ه) اول و آخر کلمه از بین رفته است.
غِلاغ: کلاغ
دُکان(مغازه): دُکون
تُریدن: چرخ خوردن
چزوندن: چزاندن (زخم زبان زدن). مثال: آدِما میچِزونِد. یعنی به آدم، زخم زبان میزند
درا پیش کردن: در را کامل نبستن
لووه زِدِس: التماس کرده
گوسولدن: گوسلیدن، گسلاندن (پاره کردن)
گوسوختن: گسیختن
خِف افتادِس: گیر کرده
کُچه زِدِس: جوانه زده، رشد کردده
چوقولی کردن (chogholi): بدی کسی را به دیگری گفتن. مثلا به بچهای شیطونی میکنه میگن: خره حالا باباد که اومِد چوقولیدا بِش میکونم!
یه کُپه وخت: زمان زیاد
سَتمه خوردن: زحمِت کشیدن
بیبین کارادا: معمولا زمانی گفته میشود که شخصی کاری را درست انجام ندهد یا خرابکاری کند.
مراحلی تعجبی یک اصفانی:
ﭼﯿﻄﻮ مِگه؟
حضرتباسی؟
جونی ننِد؟
برا ﭼﯽ ﭼﯽ؟
ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ؟
جونی دوتای؟
ﻧﺎﻣﻮسن؟
ﻧﻪ آمو؟ (آمو: عمو)
ﺑﺮﻭ کِهکِه خوری نکون! (غلط زیادی نکن)
ﺁﻣﻮ ﻓﯿﻠﻤﻤﻮن نکون!
چند اصطلاح پیچیده:
ازتسمسش (eztesmeshes): اصطلاح یک مکانیک اصفهانی زمانیکه تسمه ماشین ایراد فنی دارد.
پکوکومنکو (pakookoomankoo): جملهی یک اصفانی اصیل سری سفره برا خوردنی کوکو!
پَ یالین سِسا: پس زود باشین ساعت سه شده دیر شد.
آدُووندَندِدون (adovoondandedoon): پرسش یک مادر اصفانی از پسر سربازش: “آیا شما را وادار به دویدن کردند؟”
اِز نِیشِسّاوا : جملهی یک اصفانیه اصیل زمانیکه قلیونش خوب کام نمیده و مشکل از نی قلیونشه!
چَند مِگِس مِگِه؟! : تعجب یک اصفهانی از حجم فلش مموری!